این روزها هیچ استراحتی نمی کند. حتی روزهای جمعه هم دفتر است و خیلی کم می بینم اش. یاد تصمیم اول خودم می افتم که از مراسم عروسی یک مهمانی خصوصی می خواستم و چند تا عکس یادگاری. یاد صحبتها و برداشت هایی که تصمیم او را تبدیل کرد به باید و حتما و ... حالا زمان بیشتری لازم هست و پول بیشتری . تقریبا تمام وقت اش را یا در دفتر می گذراند برای تامین همان هزینه های بیشتر و یا در خیابان و مغازه ها برای همان زمان بیشتر.
حالا حتی فرصت نمی کند آنقدر گوشی را نگه دارد تا بگویم که دوستش دارم... زیاد.
با سلام..
نحوه افزایش آمار وبلاگ شما تا چندین برابر...
و تبلیغ لینک شما در بیش از چند هزار وبلاگ و پر محتوا کردن سایت شما در موتورهای جستجو.......
و یه حرکت استثنایی واسه وبلاگ هایی که ......
www.linkbox20.mihanblog.com
منتظر حضور سبزتم.
با بهترین آرزوها....... پیروز باشید