چشمهایش

نوشته های گاه و بیگاه من در گذر از زندگی تازه ام

چشمهایش

نوشته های گاه و بیگاه من در گذر از زندگی تازه ام

این چند روزه

داریم میرسیم به یک سال، اولین سالگرد. به همین روزها در سال گذشته فکر می کنم و همه اتفاقاتی که برای ما رخ داده.برای من و برای او : کسی که دوستش دارم و دوستم داره. چند روز پیش یک پیام کوتاه از یکی از دوستان گرفتم که نوشته بود «تنها کسانی که ما را می رنجانند عزیزانی هستند که همیشه کوشیده ایم از ما نرنجند.»  و در این مدت چه خوب معنای این جملات رو درک کردم. ما که در عین دوست داشتنمان -در عین بسیار دوست داشتنمان -همدیگر را ندید می گیریم ، می رنجانیم ، غمگین می کنیم...

شنیده بودم که ازدواج پایان عشق است ،امروز می دانم که اینطور نیست.  این ما هستیم که قدردان با هم بودنمان نیستیم و اشتباه می کنیم. عشقمان را رها می کنیم تا هر طور می خواهد بچرخد. امروز می دانم که بسیار دوستت دارم هرچند دلم غمگین است. ما به آخر عشق نرسیده ایم فقط کمی ناسپاس شده ایم.

نظرات 2 + ارسال نظر
احمد سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ http://neghab.blogsky.com

سلام
عشق را پایانی نیست...
منو یادت می اد؟احمد؟نقاب؟
سبز باشی و پایدار

مهدی علاقه مند دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:50 ق.ظ http://www.saayeh.myblog.ir

سلام. از دقت نظرتان در باره نقد فیلم کافه ستاره ممنونم. اشتباه را تصحیح کردم. دلایلش را هم نوشتم. خوشحال می شوم که نظرتان را درباره خود مقاله بدانم . مرسی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد