چشمهایش

نوشته های گاه و بیگاه من در گذر از زندگی تازه ام

چشمهایش

نوشته های گاه و بیگاه من در گذر از زندگی تازه ام

وقت رفتن

نشسته ام اینجا پشت میزم. نشسته ام بدون هیچ حضوری، خواب آلود و پراکنده . صدای دخترها دارد می آید که بی وقفه حرف می زنند. دارم فکر می کنم که چطور می توان لحظات را کش داد تا برسند به 150 دقیقه و بروم.
فقط رفتن...
نظرات 4 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:36 ب.ظ

من که هر چی کلنجار رفتم نفهمیدم یعنی چی؟!!!!!

بدون امضا چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:58 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

دل افسرده من ... وقته رفتنه ..

بدون امضا دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:08 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

خوبید شما؟

[ بدون نام ] دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:59 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

چطوری دختر؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد